جدایی کودک از خانه و آغاز مدرسه: پیامدهای روانشناختی
بر والدین
مقدمه
شروع سال تحصیلی و ورود کودک به مدرسه، رخدادی است که اغلب از منظر کودک
بررسی میشود؛ در حالیکه این تجربه برای والدین نیز یک نقطه عطف روانشناختی محسوب
میشود. خانواده به عنوان یک نظام پویا، با هر تغییر رشدی کودک دستخوش بازسازماندهی
میشود .
ورود کودک به مدرسه، والدین را با چالشهایی چون بازتعریف نقشها، مدیریت هیجانات ناشی از جدایی، و تطبیق با مسئولیتهای جدید آموزشی و اجتماعی مواجه میکند. این مقاله به بررسی ابعاد روانشناختی این مرحله از منظر والدین میپردازد.
ابعاد روانشناختی تجربه والدین
۱. تغییر
نقش و هویت والدگری
پیش از ورود کودک به مدرسه، والدین بهویژه مادران، بیشتر درگیر مراقبت
مستقیم هستند. با شروع مدرسه، نقش والدین از “مراقبتکننده تماموقت” به “حامی و ناظر
از فاصله” تغییر میکند. این تغییر میتواند با احساس دوگانهای از افتخار و رهاشدگی
همراه باشد. مادران خانهدار ممکن است خلأ هویتی و احساس بیمصرفی را تجربه کنند، در
حالیکه والدین شاغل بیشتر بر هماهنگی کار و مسئولیتهای تحصیلی تمرکز مییابند.
۲. واکنشهای
هیجانی والدین
• اضطراب و نگرانی:
امنیت جسمانی و روانی کودک، کیفیت روابط او با همسالان و معلمان.
• دلتنگی: کاهش زمان
حضور کودک در خانه میتواند منجر به احساس تنهایی، بهویژه در مادرانی که هویت خود
را حول مراقبت شکل دادهاند.
• افتخار و رضایت:
بسیاری از والدین این مرحله را دستاوردی مهم در رشد کودک میدانند.
• احساس آزادی یا خلأ:
برخی والدین تجربه آزادی زمانی پیدا میکنند و برخی دیگر، با کاهش وابستگی کودک، دچار
بحران نقش میشوند.
۳. دیدگاههای
نظری
• نظریه دلبستگی (Bowlby): جدایی کودک فعالساز نظام دلبستگی برای هر
دو طرف است. والدین نیازمند سازگاری با فاصله عاطفی و تقویت اعتماد به توانمندی کودک
هستند.
• خانوادهدرمانی سیستمی:
ورود کودک به مدرسه یک “گذار رشدی” است. خانوادههایی که انعطافپذیری کمتری دارند،
ممکن است تعارض زناشویی یا اضطرابهای خانوادگی بیشتری را تجربه کنند.
• روانتحلیلگری:
این مرحله میتواند جداییهای قبلی والدین (مثل ترک خانه والدین یا تجربیات فقدان)
را بازآفرینی کند و هیجانات ناخودآگاه را فعال سازد.
• رویکرد شناختی–رفتاری:
تفسیر والدین از توانایی و استقلال کودک بر شدت اضطراب و نگرانی آنها اثر مستقیم دارد.
۴. تفاوتهای
فردی و اجتماعی
• مادران و پدران:
مادران اغلب واکنش هیجانی قویتری دارند، در حالیکه پدران بیشتر به بعد عملکرد تحصیلی
حساساند.
• خانوادههای هستهای
و گسترده: در خانوادههای گسترده، حمایت اجتماعی از والدین بیشتر است و تجربه جدایی
آسانتر مدیریت میشود.
• والدین شاغل و خانهدار:
والدین شاغل ممکن است جدایی را راحتتر بپذیرند، چرا که از قبل تجربه فاصله با کودک
را دارند.
۵. پیامدهای
بلندمدت بر خانواده
این مرحله میتواند پیامدهای مثبت یا منفی بر خانواده داشته باشد:
• مثبت: تقویت استقلال
کودک، فرصت برای رشد فردی والدین، بازسازی رابطه زوجی.
• منفی: تشدید تعارضات
والدگری، احساس افسردگی یا بیهدفی در برخی والدین، افزایش فشار روانی ناشی از انتظارات
آموزشی.
مداخلات و راهکارها
1. آموزش والدین: برنامههای
مدرسهمحور میتوانند والدین را برای مدیریت هیجانات جدایی آماده کنند.
2. تقویت منابع هویتی
والدین: والدین باید فرصتهایی برای رشد فردی (کار، علایق شخصی، روابط اجتماعی) بیابند.
3. حمایت زوجی: ارتباط
صادقانه میان همسران نقش مهمی در کاهش اضطراب ناشی از این گذار دارد.
4. شبکه حمایت اجتماعی:
دوستان، خانواده گسترده و حتی گروههای والدین میتوانند نقش حمایتی مؤثر ایفا کنند.
5.ارتباط مؤثر با مدرسه: کاهش ابهام از طریق گفتوگو با معلمان و کادر آموزشی میتواند اضطراب والدین را کاهش دهد.
نتیجهگیری
جدایی کودک از خانواده و آغاز مدرسه تنها یک تغییر رشدی برای کودک نیست،
بلکه برای والدین نیز تجربهای عاطفی و روانشناختی مهم است. این مرحله با بازتعریف
نقشها، مواجهه با احساسات دوگانه و ضرورت بازسازماندهی خانواده همراه است. توجه به
سلامت روان والدین در این فرآیند، میتواند کیفیت سازگاری خانواده و رشد سالم کودک
را تضمین کند
منبع
کارتر، ب.، و مکگلدریک، م. چرخه زندگی خانوادگی گسترشیافته: دیدگاههای
فردی، خانوادگی و اجتماعی
Carter, B., & McGoldrick, M.
The Expanded Family Life
Cycle: Individual, Family, and Social Perspectives.